loading...

ای شما! ای تمام عاشقان هرکجا

نام یک نفر غریبه را، در شمار نامهایتان اضافه می کنید...؟!

بازدید : 292
جمعه 11 ارديبهشت 1399 زمان : 5:25

پسرک ما بکی از پیروان سرسخت مکتب آنارشیسمه....یعنی نظم رو مخشه!

همه چیز توی خونه، اعم از اسباب بازی‌ها، قابلمه‌ها، کتابا، دستمال آشپزخونه‌ها، رخت و لباسا و خلاصه همه چیز، باید و حتما باید ریخته پاش باشه، وگرنه نظم فکریش بهم میخوره!

و این میشه که خونه تمیز کردنِ من نه تنها چندین ساعت طول میکشه، بلکه مصداق بارز آب در‌هاون کوبیدنه

مثلا من میرم سراغ قابلمه‌ها، وی برسر زنان و جیغ کشان میدوه سمتم و میگه آبلاااا، یعنی قابلمه‌ی منو دست نزن!

قابلمه رو ول میکنم میرم سراغ عروسکا، قابلمه رو پرت میکنه و میدوه میگه نی نی!

نی نی‌ها رو دور میندازم، میام سراغ کتابا! مث قرقی خودشو میرسونه و میگه عدیسی (یعنی کتاب نی نی عسلی منو رد کن بیاد)

و این دومینو تا ساعاتی همینطور ادامه داره تا بالاخره یکیمون خسته بشه و وا بده!

و همچنین همین خصلت آنارشیستیه که باعث میشه نصف شب که میرم سراغ یخچال، یهو پام بره روی کرمِ کوکیِ رنگی، و ناگهان انرژی پتانسیلِ ذخیره شده در کوکش تبدیل به انرژی جنبشی بشه و صدای جیرجیرش دربیاد و همزمان انرژیِ پتاسیلِ بخشِ دردِ مغز من تبدیل به جیغ بنفشِ فروخورده در گلو بشه...

راستش من از وقتی علی رو دیدم، به ریخت و پاش حضرت آقا گیر نمیدم، چون به این نتیجه رسیدم که این مردا، از بندِ قنداق شلخته و نامرتبن! دست خودشونم نیست :|

معتدلِ افراطی + پانوشت مهم
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 23
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 48
  • بازدید کننده امروز : 43
  • باردید دیروز : 261
  • بازدید کننده دیروز : 262
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1109
  • بازدید ماه : 1411
  • بازدید سال : 9528
  • بازدید کلی : 36892
  • کدهای اختصاصی