اصلا ذات روزه، «تقوا»ست.
همهی عبادات، یه کاری «انجام دادنه» ولی روزه یه کاری «انجام ندادنه»
خداوند هم تو قرآن فلسفهی روزه رو تقوا ذکر کرده.
و همین انجام ندادنه که روح آدم رو بزرگ میکنه
همین که شاعر والا قدر فرموده:
وقتیای دل به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه دار!
«خودتو نگهدار» در اینجا به معنای همون تقواست!!! (دیگه شرمنده، وسع شاعر در معرفی تقوا همین بوده!)
یه نمونهی دیگه اش، میشه به قورمه سبزیهای مونده از سحر اشاره نمود!
تصورکن سرظهر از خواب پا میشی، حالا همیشه این موقع اندازهی کلهی گاو صبحونه میخوردیها، و
لیالان روزه ای! درحالی که توی شکمت صدای به هم خوردن ورقهای گالوانیزه میاد، اتوماتیک وار میری سر یخچال، اولین صحنهای که میبینی چیه؟ قورمه سبزیهای بازمانده از سحر!
همون قورمه سبزی خوشمزهای که حسابی جا افتاده و چاشنیهاش همه به اندازه اس!
همون که آشپز به قاعدهی نیم کیلو گوشت راستهی گوسفندی و سی مثقال زعفرون اعلا خرجش کرده!
همون زیبای خفتهای که از سر شب عطرش ساختمون رو برداشته بود! بله همون بزرگوار رو عرض میکنم!
از قضا حالا که روزه ای، لوبیاهاش میان جلو سلام میکنن و ته دیگ سیب زمینیهای برشتهی کنجدیش وسط یخچال بندری میرقصن! در این مرحله دیگه به خودت فحش میدی که چرا سحر جا نداشتی و بیشتر نخوردی!
دقیقا به همین مرحلهی رویتِ این عزیزان و بازهم نخوردن و ادامه دادن روزه، تقوا میگن!
اصلا خوندن این متن خودش یه درجه از تقواست! که اگه یه بار دیگه برگردید و بخونیدش، شما یکی از متقیانِ بزرگِ روزگارید!