مامان اومده دنبالم، علی رو بردیم مطب دکتر
بچه بغل، خواستم دکمه آسانسور رو با منتها الیه پشتیِ چادرم بزنم، مث بت من اومده جلو میگه تو دست نزن! بذار من با دستکش دکمه رو میزنم!
موقع باز کردن در آسانسور باز میگه صبرکن صبرکن من باز کنم!
رفتیم بالا، دستگیرهی در رو گرفته بازکرده، میگه مگه نگفتم تو دست به جایی نمال ؟!
بعد دقائق!
نشستیم تو اتاق انتظار، علی زده به غن غن، مامان میگه علی رو بده بغل من!
میگم مامان! اون دستکشای سفیدِ پارچه ایِ شما، خودش اصلِ جنسِ کروناست!
میگه عه! دستکشای من
تمیزه
!از اون موقعی که از خونه اومدم بیرون، فقط مالیدم به فرمون ماشین!
من: :|
مامان: :/
ویروسِ گرامی: :))))
وزیر بهداشت: :(((((
یعنی مامانِ من با این نحوهی رعایتِ بهداشت فردیش، فصلِ جدیدی رو در بابِ مبارزه با کرونا بازکرده!